چند روز بعد از واقعهی کربلا، کاروانهایی که از اون طرفها میاومدن، خبر ماجرا رو به شهر مدینه رسوندن. یعنی شهری که امام حسین و حضرت عباس و برادرهاشون زندگی میکردن. خانم امالبنین هم اونجا بودن. خانم امالبنین مادر چهار تا پسر بود که هر چهار تا در کربلا بودن. پسر بزرگشون رو همهمون خوب میشناسیم، کی بود؟ حضرت عباس، یا همون حضرت ابالفضل. وقتی خانم امالبنین شنیدن که یه کاروان داره میرسه و خبرهایی از کاروان امام حسین داره، فوری خودشو رسوند به اون کاروان. بدو بدو اومد و گفت من امالبنینم! بگو ببینم امام حسین چی شد؟ گفتن: شرمنده که این خبرو بهت میدیم اما پسرت جعفر شهید شد!