اون روزا رو یادته؟ همون روزایی که بابا مامانهامون بهمون میگفتن توانایی روزهگرفتن نداریم، اما ما به حرفشون گوش نمیدادیم و تا افطار لب به چیزی نمیزدیم؟ اون دلضعفههای وسط جزءخوانی رو، اون چرتزدنهای بیاختیار رو، اون حال خوش روزهای بچگی رو یادته؟