مبلغ: سلام ، حالتون چطوره من همسایه شما هستم، می تونم یه چند دقیقه وقتتون رو بگیرم؟
مردم: بله بفرمایید داخل
مبلغ: با اخلاق خوش و لبخند وارد می شود و بسته هدیه را تقدیم صاحب خانه می کند. سپس سر صحبت را با او باز می کند و کمی در مورد خودش و اتفاقات شخصی با او وارد گفتگوی صمیمی می شود.
مردم: من چند وقتیه خواهر خیلی احساس افسردگی و ناراحتی دارم، به هر کاری دست می زنم درست نمیشه، مدام اعصابم خورده که فقط تو خونه موندم و هیچ کاری از دستم بر نمیاد.
مبلغ: منم مثل تو بودم و خیلی فکرم درگیر بود.. ولی با یه گروهی آشنا شدم که راهکارشون به نظرم جالب اومد، وقتی انجام دادم به کلی زندگی م تغییر کرد.
مردم: چه گروهی ؟ چه راهکاری؟
مبلغ: چند وقت پیش یه نفر رو تو آرایشگاه دیدم، براش از اوضاع خراب زندگی م و اعصاب خوردیا و اینا گفتم، بهم گفت همه اینا یه راه داره و اونم اینه که باید ظلمت و سیاهی زندگی ت رو به وسیله نور قرآن دور کنی، بعد یه تراکت بهم داد. من هم بعدش باهاش تماس گرفتم و چند شب بعدش چند نفر اومدن خونه م و یه پرچم سبز رنگ قشنگ که روش نوشته شده بود: جلسۀ خانگی قرآن ، برام آوردن. منم از اون موقعی که شروع کردم تو خونه جلسۀ خانگی قرآن می گیرم، به کلّی زندگی م نورانی و قشنگ شده، اصلاً باور نکردنیه ولی دیگه با شوهرم دعوام نمیشه ، دیگه افسرده نیستم.