عیدی خدا در عید قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

هوا بارانی بود، از آن دست باران هایی که اگر چند ساعت متواتر ببارد، سیل برپا خواهد شد!
سفره ی هفت سین را با ظرافت روی طاقچه می چینم و قرآن زرکوبم را دقیقا وسط آن قرار داده و با گلبرگ های گل نرگس تزئینش کی کنم.
از زمان تحویل سال باران شدت گرفته بود و همچنان می تازید.
پرچم مخمل سبز رنگ جلسات خانگی قرآن را در دست گرفته و بر کلمه مبارک «قرآن» آن بوسه میزنم و آن را در بالا ترین جایی که دستم میرسد آویزان میکنم و دیگر پرچم را دقیقا روبروی آن قرار می دهم.
رحل ها را یکی یکی و با ظرافت در ردیف های منظم می چینم و به قرآن مزینشان میکنم.
در باران، عیدی خاص خدا چتر های رنگی کوچه پس کوچه ها را برای رسیدن به نور و تحول قلوبشان میپیمایند.
دقیقا دو ساعت بعد از تحویل سال خانه مان مملوء از جمعیتی شده بود که نه برای دید و بازدید عید بلکه برای قرائت قرآن و خانه تکانی دل یکجا جمع شده و اتحاد قلوب را به نمایش می گذاشتند.
باورم نمیشد که روز اول عید این جمعیت عاشق را یکجا ببینم جوری که حتی جای سوزن انداختن هم در محفل نباشد.
چه کرده قرآن با دل های این اجتماع که اینگونه مجذوب کلام وحی گشته اند؟!
وقتی که همه به دنبال دید و بازدید عید و دیدار خویشاوندان خویش بودند، این جمعیت دلداده ی قرآن به بازدید کلام روح انگیز خودِ خدا آمده بودند. آمده بودند در آغوش خدا…

۱۴۰۳/۱/۱

|#زهرا_یزدانی
(مجنونِ لیلا)

سوال پرسیده شده
0